گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم» ثبت شده است

ساقی کرب و بلا را نوبت پیکار شد

به نام حضرت دوست

سلام

امشب 

دلم گرفته و چشمانم،  چو ابر هوای گریستن دارد...

امشب خیلی دلم گرفت، دلم برای محرمای روستامون تنگ شد، برای پنج شش سال پیش، برای شبایی که با ذوق و شوق از اول شب توی مسجد بودیم، اگه وقت میشد، با چه اشتیاق و با چه عشقی نوحه می خوندیم، الان سه چهار ساله نخوندم، نمی دونم چرا اما حس می کنم ازم سلب توفیق شده، دلم عجیب گرفته،

امشب رفتم خانم رو رسوندم سر کار، توی راه برگشتن دیدم یه هیئت دارن خودشون رو برای زنجیر زنی اماده می کنن، بی اختیار ایستادم و نگاه کردم و گریه کردم.

یادش بخیر

یادش بخیر

...

اومدم خونه، دفتر نوحه قدیمی رو ورداشتم و  ...

این مرثیه رو تا حالا نخونده بودم، اما امشب، توی تنهایی خودم، و برای خودم خوندم.

ساقی کرب و بلا را نوبت پیکار شد

وان حدیث عشق هفتاد و دو تن تکرار شد

در هوای اب شیرین بهر طفلان مست مست

نور امیدی به جان و مشک ابی هم به دست

با برادر گفت وقت رفتن است و چاره نیست

هر کجای دشت را جز پیکر صد پاره نیست

می روم یا اب ارم یا ببخشم جان خویش...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

اربعین است و مرا حادثه ای یاد اید...

از بدرود اشکبار کاروان، چهل غروب گذشته است.
چهل روز پیش، حوالی اندوه، نیزارها ضجه زدند و مثنوی ها با گل های شیون، سرتاسر نینوا را پوشاندند.
هرگز نمی‌توان به اربعین نگاه کرد و آن همه نغمه‌های خاکستری را به یاد نیاورد.
امروز به جای همه یتیمان قافله، اربعین سخن می‌گوید.
اربعین، با بوی خون در مشام و آبله در پا، رسیده است تا بگوید همه اتفاقات سرخ، در راستای شکیبایی زینب بود.
اربعین، شعرهایی با کلماتی خون رنگ در سوگ لاله‌ها آورده است تا بگوید دل بستگی‌های زینب در آن دشت بلاخیز، یکی پس از دیگری پرپر شد.
و حال من  با پیراهنی از گریه در فرات اشک، غسل کرده‌ام ولی نمی‌دانم…
چگونه باید گفت از عشق…
چه باید گفت از درد…
ولی حسین حسین گفتن روبه سوی عاشقانه‌ترین لحظه‌ها، یعنی که تنها تو را دوست دارم.

منبع
***
التماس دعا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

فرق حسین و حوسین

سلام

مطلب زیبایی دیدم توی این وبلاگ تحت عنوان  «فرق حسین و حوسین» با خودم گفتم بزارمش اینجا:

فلسفه عزاداری حسینی، زنده نگه داشتن اسلام و مکتب اهل بیت( ع) است، اما بعضا بر اثرورود آسیب‌ها، آفات و تحریفات این هدف و فلسفه اصلی تا حدودی فراموش و اهداف کاذب دیگری جایگزین آن شده است. متاسفانه در برخی مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام بیشتر به یک مجلس گردانی ظاهری تبدیل می شود و بیم آن می رود که دل‌های پاک و باصفای آن عزیزان از درونی کردن شعائر و ارزش‌های عاشورایی فاصله بگیرد و بیشتر روبنایی شود، به گونه ای که فقط به ریتم آهنگ و هارمونی نوحه توجه شود تا به عمق مصیبت و دلسوختگی و پاک باختگی در آن.این تذکر از باب تکریم شعائر روضه امام حسین (ع) و مجالس، بدور از هرگونه تعریض و خدای ناکرده تردید در نیت دلسوختگان حسینی گفته می شود تا در آن گوشه چشمی از حضرت ابا عبدالله و ولی عصر روحی فدا بر دل‌های سوخته ما نیز بشود. در مقام نمادشناسی نام مبارک امام حسین علیه السلام تبدیل به حوسین می شود؛ تا همه چیز تحت الشعاع هروله ها وحوسین حوسین‌های تامل برانگیز قرار گیرد
***  

اول اینکه "حسین(ع)" یکی بیشتر نیست اما "حوسین" متعدد است یعنی هر مدّاحی برای خودش یک جور "حوسین" دارد تا آنجا که گفته می شود "حوسین" این مدّاح از "حوسین" آن مدّاح بهتر است

" حسین " نماز را ولو در بحبوحه جنگ در اول وقت به پا میدارد ولی "حوسین" نماز صبح را فدای شب بیداری حوسینی خود میکند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

تعطیلات محرم

سلام به همه دوستان و دوستداران و طرفداران پر و پا قرص!!!!

می دونم این چند روز که نبودیم، حسابی دلتنگمون شدین!!!!

رفتیم گرمسار و تهران، تاسوعا و عاشورا گرمسار بودیم، این هم یه عکس از شله زرد نذری عاشورا:

shole

و این هم فاطمه کوچولو: بدون شرح:

fateme

خب دیگه شب بخیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

نقاش...

من اگر نقاش بودم...کربلا را می کشیدم...یک بیابان لاله ى سرخ... نینوا را می کشیدم...دشتی از گلهاى پرپر...نقشی ازحلقوم و خنجر...نقشی از عباس حیدر...اشکی ازطفلان زینب...منظر نور هدایت. کربلا را میکشیدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

زیباترین دوراهی

ازخدامیخوام توى زندگی ت فقط یه بارتوى دو راهى بمونى،اونم بین الحرمین که ندونى پیش امام حسین زانوبزنى یاحضرت عباس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

باز باران

باز باران با ترانه میخوردبربام خانه یادم آردکربلارا دشت پرشوروبلارا گردش یک ظهرغمگین گرم وخونین لرزش طفلان نالان زیرتیغ ونیزه هارا باصدای گریه هاى کودکانه وندرین صحرای سوزان میدودطفلی سه ساله پرز ناله، دل شکسته،پای خسته بازباران قطره قطره، مى چکدازچوب محمل آخ باران کی بباری برتن عطشان یاران ترکنندازآن گلورا آخ باران،آخ باران.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

پیامک عاشورا

دعا میکنم در ماه محرم ،حسین ضامن دعاهایت ، عباس مشکل گشایت ، سجاد مرهم دردهایت و مهدی زهرا سایبان دلت باشد ، آمین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

پیامک عطر عاشورا

پیچیده شمیمت همه جاای تن بی سر چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد یاحسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

فاصله

چه فاصله کوتاهیست از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا. . . روز بالا رفتن دست پدر تا روز بالا رفتن سر پسر برنیزه<

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

سهم من از محرم و امام حسین!!!

دیوانه ام، رو به آینه نشسته ام و حرف می زنم!! شما به دل نگیرید:

مثنوی هفتاد من کاغذ نمی خواهد، اتفاقی نیفتاده، محرم آمده، همین، ده روزی بوقلمون صفت تغییر رنگ می دهیم، نذری هم هست، با بچه ها می رویم هیئت، خوش!!!! می گذرد

تصویر زمینه وبلاگم را از سلنا گومز و جاستین و سایر بروبچ  تغییر می دهم به یک تم عاشورایی (البته آن قبلی را نگه می دارم، ده روز دیگر بکارم می آید...)

یادم باشد امشب چند تا آهنگ مناسبتی برای زنگ موبایلم دانلود کنم که فردا جلو همکاران کم نیاورم...

و این داستان، سالهای سال است که هست و ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

عاشورا در راه است و ...

عاشورا در راه است و من تنها بر چشم‌های خودم می‌گریم که جز در پی تو دویده و جز آنچه تو نشان دادی، دیده است. من تو را بزرگ‌تر از آن می‌دانم که بر تو ببارم که بر تو بگریم، می‌گریم بر چشم‌های خودم که تو را درست ندیده است و می‌بارم بر دلم که جز به عشق تو تپیده است.

محمود اکرامی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

می رسد از ره محرم، رخت غم بر تن کنید...

قلم به دست شدم تا ز دست ها بنویسم

غریب وار پیامی به آَشنا بنویسم

نرفته یک غمم از دل غمی دگر رسد از ره

به خانه ی دل تنگ و برو بیا بنویسم

 غریبی من و دل را کسی چه داند و بهتر

که مویه های غریبانه با رضا بنویسم

پی رضای رضا بودم و به خویش بگفتم

روم به طوس، در آنجا ز کربلا بنویسم

به یاد کودکی و درس و مشق و مدرسه افتم

به تخته مشق ز بابا و طفل و آ بنویسم

چه کودکانه و خوش باورانه بود و فسانه

نه آبی آمد و نی باد پس چرا بنویسم؟

به یاد قامت سقا و دست و همت سقا

رسا اگر چه نگویم ولی رسا بنویسم

گهی ز پشت حسین و گهی ز فرق ابوالفضل

یکی یکی بشنیدم دو تا دو تا بنویسم

به فرش خاک بیابان به عرش نیزه ی دونان

تنی جدا بسرایم سری جدا بنویسم

چه بر سر تنش آمد ز من مپرس که باید

ز توتیا شده در چشم بوریا بنویسم

بنی اسد بگذارید روی قبر شهیدان

غزل نه، قطعه از آن قطعه قطعه ها بنویسم

ز نوک نیزه و کنج تنور و دیر و نصارا

تمام، سیر و سفر بود از کجا بنویسم

چه می گذشت به بزم یزید با دل زینب

شراب را بگذارم کباب را بنویسم

لبی به طعنه و طغیان لبی لبالب قرآن

دگر مپرس، سزا نیست ناسزا بنویسم

***استاد حاج علی انسانی***

منبع: http://emam8.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

محرم می اید و ....

سلام

بعضی وقت ها بعضی نوشته ها رو که می بینم، فقط به یک نتیجه میرسم:

***

حسین...حسین...حسین! بیست و چهار ساعت شبانه روز، گریه. هفت روز و هفت شب هفته، روضه. سی روز ماه، هیئت. دوازده ماه سال، محرم! اما چه حاصلی دارد این مجالس روضه و آن حال گریه ها و آن محفل سینه زنی و این سیاه‌پوشی ها؟ وقتی برای حقانیت حسین گریه می کنید و از رسوایی خویش غافلید. عزاداری بی معرفت چه فایده ای برای عزاداران دارد، وقتی شما برای عاشورای سال شصت و یک هجری عزاداری می کنید و مسلم زمانه در عاشورای هشتاد و هشت شمسی، در گودی قتلگاه «ولی عصر» و «هفت تیر» ندای هل من ناصر سر می دهد و شما دنبال ثواب گریه ها هستید و مثل همیشه از قافله جا ماندید؟ نکند یادتان رفته که زهیر و حُر و وهب، بچه هیئتی های محله حسین نبودند، اما آنقدر مرد بودند که خودشان را به کاروان آن ابرمرد رساندند. اما چه بسیار بودند از بچه هیئتی های مدینه و همسایه های حسین که از کاروان جا ماندند و برچسب نامرد بر پیشانی شان تا ابد خاهد ماند.

....


من از حسین دروغینی که محصور کربلاست، به «ثارالله» پناه می برم و از کربلای دروغینی که محصور عراق است، به «کل ارض کربلا»ی حسین، پناه می برم. از مجلس روضه حسینی که یزید شاد کن است به «دروازه ساعات» پناه می برم و از تکیه ای که به کاخ یزید طعنه می زند، به خرابه شام پناه می برم. از مداح بی سروپایی که خاندن برای حسین را از رقاصه ها و مطربان دربار یزید فرا گرفته است، به ناله جانسوز زینب پناه می برم. من آن حسینی که شما برایش سینه می زنید را نمی شناسم. حسین من، حسین دیگری ست. حسین من همانی ست که زخم می خورد و پند می دهد. شما اما پند می شنوید و زخم می زنید. مولای من همان آقایی ست که دشنام می شنود و با قولی کریمانه سلام می دهد. شما اما سلام می شنوید و دشنام می دهید. ارباب من همان مظلوم بلا ناصری ست که شمشیر می خورد و به جهل زخم‌زنده می خندد. شما اما لبخند می بینید و شمشیر می کشید.

....

****

فهمیدین منظورم چیه؟

متن کامل این مطلب رو می تونین توی این ادرس بخونین: وبسایت شخصی سید محمد رضی زاده

****

و متن دیگری تحت عنوان حسین (ع) هنوز مظلوم است چون...

در وبلاگ دیگری....

****

حسینی باشید

یا حق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

ماه محرم

آه و واویلا که ماه ماتم و غم شد

ماه خون ماه عزا ماه محرم شد

دل پریشانم

دیده گریانم

آه و واویلا

آه و واویلا

دیشب قسمت نبود بریم مسجد شب اول ماه محرم بود اما امشب رفتیم مسجد امام سجاد (ع) فقط یه مقدار بین قسمت های برنامه شون فاصله افتاد بعد از زیارت عاشورا یه مقدار طول کشید تا سخنران بیاد و سخنرانی هم که تموم شد مداح با تاخیر اومد

به یاد مسجد روستامون افتادم و شور و شوقی که داشتم و مداحی و ...

عزاداری هاتون مورد قبول و امام حسین یار و نگهدارتون

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد