گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۵ مطلب با موضوع «من یک مجردم؟؟؟» ثبت شده است

امروز ناهار چی داریم؟؟؟؟؟؟

سلام
امروز اومدم و دیدم که شبهای تنهایی   (که امیدوارم به زودی از تنهایی در بیان) به وبلاگ سر زده بودن و ما رو شرمنده کرده و نظر داده بودن من هم طبق رسومات ماضیه یه سر زدم به وبلاگشون و با مطلب طنزی روبرو شدم در مورد روابط زوجین که با عنوان امروز ناهار چی داریم نوشته بودن که می تونین توی این ادرس اونو بخونین
و اما اصل ماجرا
روز- صبحونه-ناهار-شام
شنبه: هیچ چی یا حداکثر چای بیسکویت- نیمرو- املت
1 شنبه: //   //   //   //   //     //     - ساندویچ سوسیس - ماکرانی
2 شنبه: باز هم...- ساندویچ همبرگر- برنج با تن ماهی
3 شنبه:این دیگه از رو نمیره- نیمرو- دو رو یا یه رو یا املت(یه غذایی با تخم مرغ)
4شنبه:اره,درست حدس زدی- باز هم نیمرو(اخه سوسیس و همبرگرش اصلا خوب نیست)- ماکرانی
5شنبه:....- برنج با تن ماهی-هر چی شد
جمعه:....-- سیب زمینی البته اگه حالش باشه با تخم مرغ- ...

لیست بالا حداکثر تنوع غذایی ما؟ در یک هفته است و من هر روز که می خوام برگردمبه خوابگاه اولین سوالم اینه که بچه ها شامچی بخوریم و معمولا بین ماکرانی و برنج و املت و نیمرو یکی تصویب و کوفتمون میشه
عالیه نه؟
صبحونه هم که برای بچه سوسول هاست و به تریپ ما نمیخوره!!!!
نهار هم که بوفه امکاناتش در حد یه نیمرو هست و چند تا ساندیچ ساده که نخوردنش بهتر از خوردنشه
البته به لطف خدا و امداد و حمایت مسئولین و ... چیزی که دور و بر ما زیاده رستورانه و فست فود و ... ولی باز هم به جیب مبارکمون باید خیلی فشار بیاریم که بتونیم  ماهی یه بار یه حالی به خودمون بدیم
یه نکته جالب برای حسابدارا
من همه حقوقی که ماهانه می گیرم 23700تومانه و مخارج شناخته شده و سرراستم شامل
45000هزینه خوابگاه
10000 موبایل
10000 کرایه مسیر
و ادم باید یه چیزی بخوره که زنده باشه
حالا حساب کنین من چیجوری بانک نمی زنم, گدایی هم نمی کنم, کسی هم که به ما وام نمیده, و...
در پایان اگه نفهمیدین من چی نوشتم اصلا به خودتون فشار نیارین چون الان خودم هم نفهمیدمو احتمالا در اثر همون عدسی!! که برای اولین بار توی بوفه خوردم و البته اخرین بار هم خواهد بود دارم هذیان می گم
بای

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

حسنی نگو ...جوون بگو ...

 این مطلب از این وبلاگ دزدیده شده

 

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه

نه  سیما جون ،نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی  شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟-نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟! – نه نمی دم نه نمی دم

 

گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

-گلیه چرا ویبره میری ؟

-دارم میرم به سلمونی

که شب برم به مهمونی

-گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

یه کمی به من سواری می دی ؟!

-نه که نمی دم

-چرا نمی دی ؟

-واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم

اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه

 

در واشد و پریچه

با ناز اومد توو کوچه

-پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟

مامان پری ،از اون بالا

نگاه می کرد توو کوچه را

داد زد وگفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تورا بخدا

دختر ریزه میزه

حسابی فرز وتیزه

اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

 

نازی اومد از استخر

-تو پوپکی یا نازی ؟

-من نازی جوانم

-میای بریم کافی شاپ؟

-نه جانم

-چرا نمی ای ؟

-واسه اینکه من صب تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب

اما تو چی ؟

نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

 

حسنی یهو مثه جت

رسید به یک کافی نت

ان شد ورفت تو چت رووم

گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟

چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی

علافی کرد وبازی

خوشحال وشادمونه

رفت ورسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟ - اره می خوام اره میخوام

- چاهار تا شرعن بگیرم ؟  - اره می خوام اره میخوام

  حسنی اومد موهاشو

یه خورده ابروهاشو

درست وراست وریس کرد

رفت و توو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت وشاد شد

زی ذی شد ودوماد شد

***

گفتم که این مطلب رو از وبلاگ ظنز های زهرا دُری کش رفتم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

مرد سالاری

ساعت ۹ صبح با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم کنار ساعت یه یادداشت بود :

سلام عزیزم من با آبجی سعیده قرار داشتم . برات صبحونه اماده کردم روی میزه. یادت باشه امشب مهمون داریم میوه اجیل و شیرینی بگیر برای شام هم با رستوران صدف هماهنگ کن احتمالا ۲۰ نفر بشیم

راستی من ناهار خونه آبجی دعوتم ساعت ۴ بیا دنبالم بریم ارایشگاه . خیلی نخوابی ها!!! ساعت ۱۰ با مهندس توی اداره قرار داری

میبینمت

عجب صبحونه ای بود: نون دو سه روز مونده با یه کمی پنیر

بقیه روز استراحت من هم یه جوری می گذره

بای

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

ای بی خبران...

ای بی خبران عشق بیابان خطرهاست

امروز معنای این واژه را با تمام وجود لمس کردم: "خاک تو سرت با این لباس خریدنت"

من اصلا نمی دونم

من از اون اولش هم نمی دونستم

اخرش هم نفهمیدم که:

چرا هیچی نفهمیدم

خودم هم نفهمیدم چی گفتم چی شنفتم

علی ای حال

***

 شنیدم که:

یک زن برای ازدواج کردن باید

همچون اهو زیبا باشد

همچون اسب نجیب باشد

همچون سگ با وفا باشد

و ...

اما یک پسر برای ازدواج خر باشد کفایت می کند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

مرثیه

سلام

این یه مطلب   از طرف یه دوسته اما خودم "معرش"۱ کردم

من برای تو می خونم هنوز از این ور دیوار ۲
هر جای گریه که هستی خاطره هاتو به یاد آر


می دونم لک زده قلبت واسه خُل شدن دوباره
داد زدن تو کوچه های این شب پر از ستاره

می خوندیم ترانه و شعر می زدیم به سیم اخر
مثل یک . نه مثل دو تا ۳  می رفتیم تو شیشه با سر۴


حالا اما تک و تنها موندی تو کوچه سرتیر۵
پشت سر پلا شکسته رو برو : ملاقه . کفگیر

قیافه ات تابلو و ضایع : نا امید و بد قواره
هر کی از دور می بینه. داد می زنه : اهای بیچاره!!!

موندی اونجا تک و تنها تو با این بار مصیبت
بار غصه ها رو دوشِت . رد لنگه کفش رو کله ات


یادته وقتی که رفتی گفتمت با اه و شیون
خر نشی. بری بمیری بهتره از زن گرفتن

ادامه دارد۶


پاورقی:

۱- شاید منظورم همون شعر باشه

۲- دیوار بلند تاهل

۳- کلمه دیوونه به خاطر وزن شعر حذف شد

۴- تلمیح به ماجرای اون شبی که با دوچرخه بعد از دو ساعت ولگردی توی شهر اون هم ساعت ۲ نیمه شب خوردیم به درب یه مغازه که شیشه سکوریت  بود و خوشبختانه همه شیشه ها شکست و صدای اژیر بلند شد اما ما جیم شدیم

۵- خدا ذلیلش کنه هر کی این کوچه رو بن بست ساخت. اخه من جدیدا اونجا زندگی!!! می کنم

۶- این شعر ادامه دارد               اگر زنم گذارد!!! ۱  


پاورقی در پاورقی:

۱-  منظور اجازه دادن نیست زنده گذاردن است

برایم دعا کنید


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد