گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۱ ثبت شده است

مشکلات ارسال مطلب به بلاگفا با لایو رایتر و افیس



مدیریت محترم سایت بلاگفا، جناب اقای شیرازی

سلام علیکم

احتراما همانگونه که مستحضرید، یکی از اصول مهم در دنیای مجازی، اصل سرعت و دقت همزمان است و برای تحقق این اصل، کارهای زیادی شده است، خوانندگان وبلاگ از نرم افزار های فید ریدر و مشابه استفاده می کنند و نویسندگان از نرم افزار های ارسال متن به وبلاگ.

خوشبختانه با همت جنابعالی، امکان استفاده از این امکانات در بلاگفای عزیز هم فراهم شده، وبلاگ ها از همان اول لینک rss داشتند که مایه مباهات است و امکان استفاده از نرم افزار لایو رایتر و همچنین افیس 2007 نیز برای ارسال متن فراهم شده.

اما ایا بررسی کرده اید که چند درصد وبلاگ ها، با این روش بروز می شود؟

یکی از عواملی که اقبال عمومی به یک نرم افزار را زیاد می کند، سهولت استفاده و امکانات کامل ان است، چیزی که در لایو رایتر و افیس هست ولی:

اگرچه لایو رایتر، برای سایت بلاگفا، امکان دسته بندی مطلب (category)  را پشتیبانی می کند اما این کافی نیست، به شخصه با این مشکل مواجهم که وقتی یک مطلب را می خواهم با لایو رایتر ارسال کنم، اگر موضوع ان را انتخاب و سپس گزینه انتشار را بزنم با این خطا مواجه می شوم:

Server Error 0 Occurred

Object reference not set to an instance of an object.

 

و البته این مشکل را با ازمون و خطا حل کرده ام به این صورت که اول متن را بدون انتخاب موضوع منتشر می کنم و سپس دوباره همان متن را با انتخاب موضوع ارسال می کنم و این بار خطا نمی دهد اما این کافی نیست:

دسته بندی مطالب وبلاگ با استفاده از موضوع یا همان (category) یک سری محدودیت هایی داشت که بیشتر سرویس دهنده های وبلاگ، از قابلیت برچسب استفاده کردند. خوشبختانه بلاگفا نیز از این امتیاز مهم پشتیبانی می کند اما:

در لایو رایتر و همچنین افیس  نمی توان برای یک مطلب، برچسب گذاشت البته شاید نیاز به تنظیمات خاصی دارد که من نتوانستم پیدا کنم.

و نکته دیگر اینکه امکان درج ادامه مطلب (split post)  در لایو رایتر و افیس، برای بلاگفا وجود ندارد.

نمی دانم رفع این نواقص هزینه زیادی دارد یا خیر، اگر هزینه زیادی دارد، که در این وانفسای گرانی مرغ، نمک روی زخمتان نمی پاشم و دردی به درد هایتان اضافه نمی کنم، اما اگر هزینه زیادی ندارد و یا دارد اما همانگونه که قبلا نیز بوده است، رضایت خاطر وبلاگ نویسان برایتان مهم تر از هر هزینه ای بوده، درخواست بنده را از طرف بسیاری از افرادی که می خواهند از امکانات بلاگفا استفاده کنند اما نمی شود بپذیرید و این سه ایراد کوچک را رفع بفرمائید.

متشکرم

و بیشتر ممنون خواهم شد اگرپاسخ بنده را ارسال فرمائید.

ما از شما به جواب نه نیز راضی ایم!!!!

موید باشید.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

جمعه‌ی دلگیر

امروز جمعه بود

           یک جمعه‌ی کبود

              از آخر بهار

مثل تمام جمعه‌ها

            مثل تمام روزها

              که فراموش می‌شوند زود    

امروز باز سراغ من آمدی

    شعری دوباره برایت سروده‌ام

         باز این دو چشم خیس گواه من است که

             در یاد روی چو ماه تو بوده‌ام

                  محو خیال خال سیاه تو بوده‌ام

    ای غایب از نظر

            زیباترین خبر

          کی می‌رسی تو آخر از این ره, از این سفر

                                    مولا بیا به خدا خسته‌ام دگر...

   قلب تو هم گرفته از این غیبت آگهم

                     دیدی غرور آدم و می‌بینی این ستم

انسان غروب کرده طلوع کن خورشید

             روزی هزار مرتبه آخر فرج خواندیم

                        از آن زمان که نور تو بر قلبمان پاشید

سنگینی غم تو و یک قلب ناتوان

              بر این تحمل آن را مبر گمان

                                   یا صاحب‌الزمان؛

 این جمعه هم گذشت

        ماندیم چشم به راه و نیامدی

               بار دگر امید منتظران ناامید گشت.

                                                          شعر از: زهرا فرقانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

معیار تشخیص یک وبلاگ خوب

سلام

می خوام در مورد وبلاگ نویسی چند تا مقاله و مطلب جالب براتون معرفی کنم.

البته این مقاله ها فقط بدرد اونایی می خوره که وبلاگ نویسند!!!!

اقای علیرضا مجیدی که من به تازگی و البته خیلی دیر با ایشون اشنا شدم، توی سایتشون مطالب زیبا و تحلیلی در مورد وبلاگ نویسی دارن که اوردن متن کاملش توی این وبلاگ فقط باعث افزایش حجم وبلاگ میشه، واسه همین بصورت کلی این مقاله ها رو معرفی می کنم و برای خوندنشون اگه وقتشو، پولشو و حوصله شو داشتین، حتما یه سر به مرجعش بزنین.

1) در آستانه آغاز دهمین سال فعالیت وبلاگستان فارسی: ۱۰ دلیل برای رکود وبلاگستان

از جمله دلایلی که ایشون برای رکود وبلاگ نویسی ذکر کردن میشه به - وبلاگ‌نویسی به مثابه یک مد - رکود به خاطر تردیدهای دیرین و واهمه از خودابرازی- کیفیت بد دسترسی به اینترنت در ایران و عدم رعایت کپی‌رایت اشاره کرد.

2) راه‌های «عملی» برای تقویت وبلاگستان

توی این مطلب، بر اهمیت موضوع لینک و لینک دونی تاکید و توصیه هایی نیز در این مورد شده.

3) بر محبوبیت تمرکز نکنید، سعی کنید مفید باشید!

توی قسمتی از این مقاله می خونیم:

«لازمه مطرح شدن در وبلاگستان، متفاوت و مفید بودن است. به اعتقاد من چنین چیزی محبوبیت را هم در پی خواهد داشت. می‌توان زرد نوشت و خواننده زیاد پیدا کرد، می‌شود بی‌هدف عکس‌هایی در وبلاگ گذاشت که خوانندگان طالب سرگرمی را به صورت گذری از طریق موتورهای جستجو به وبلاگ بیاورد، می‌شود ده‌ها مطلب تکراری کپی‌پیست کرد، می‌شود همواره مطابق ذائقه خواننده‌ها نوشت، اما همه اینها یک وبلاگ را مبدل به یک وبلاگ کاملا معمولی می‌کنند. یک وبلاگ‌نویس موفق باید این حس و حال را در خوانندگانش ایجاد کند که اگر هر چند وقت یک بار مطالبش را نخوانند، چیزی از دست داده‌اند. وبلاگی که پست‌های مشابه آن را بشود در ده‌ها وبلاگ دیگر خواند و مرور کرد، هرگز چنین حس و حالی در مخاطبانش ایجاد نمی‌کند.»

***

شاید نظرتون این باشه که من که این همه در مورد وبلاگ نویسی، فرهنگ وبلاگ نویسی و کپی رایت و این جور چیزا صحبت می کنم و سعی می کنم این مسائل رو رعایت کنم، چرا وبلاگم موفق نبوده؟ چرا بازدید کننده های وبلاگم کمه؟ چرا هیشکی اینجا کامنت نمی زاره؟ ایا این مسائل نشون نمی ده که تئوری و نظریه من اشتباهه؟

خب این نظر یکی از دوستانی بود که من توی وبلاگش با امار بازدید کننده بیش از 1500 نفر توی یه روز، نظر داده بودم که بهتره حد اقل منبع مطالبتو زیرش بنویسی. بعد ایشون هم اومده بود وبلاگمو دیده بود و گفته بود: جمع کن بابا!!! همین حرفا رو زدی که روزی دو نفر هم بهت سر نمی زنن!!!!

راست میگه!!!!

وبلاگ هایی که اصول وبلاگ نویسی رو رعایت می کنن، بازدید کننده شاید کمتر داشته باشن اما:

اون وبلاگایی که هر چی گیرشون میاد میزارن، بازدید کننده دائمی ندارن یعنی یه نفر اتفاقی میاد اونجا و مطلبی رو می خونه و میره، بعضی ها هم که پای ثابت اون وبلاگ میشن، در واقع یه بده بستون با نویسنده وبلاگ دارن یعنی میان نظر می دن تا نویسنده هم بره توی ویلاگشون نظر بده.

اما وبلاگ هایی که نویسنده اش، واقعا وبلاگ نویسه، به مرور زمان بازدید کننده ثابت پیدا می کنن، یعنی افرادی که هر چند وقت یک بار، برای دیدن و خوندن مطالب میان، بدون اینکه اونا رو دعوت کنی، و وقتی دیر به دیر آپ می کنی، احساس می کنن که یه چیزی کمه، یه جور نیاز پیدا میشه. مثلا من خودم هر چند روز یکبار به وبلاگایی که توی لینکدونی گذاشتم میرم و نوشته هاشون برام جالبه. اینجوریه که اون وبلاگ ها، یه بازدید کننده ثابت پیدا می کنن.

ضمنا بنظر من، امار بازدید کننده و تعداد نظرات اصلا معیار مناسبی برای ارزش یه وبلاگ نیست، حتی پیج رنک یا نمودارهایی که یاست الکسا ارائه میده، مهم این نیست که چند نفر به وبلاگمون لینک بدن و یا چند تا بازدید کننده داشته باشیم. مهم اینه که نویسنده باشیم نه دستگاه کپی. چیزی بنویسیم که حرف خودمون باشه.

***

شب بخیر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

وبلاگ نویسی در ایران - گدایی بازدیدکننده!!!

سلام

در کمتر از دو ساعت من این همه مطلب نوشتم 83 مطلب در دو ساعت!!!!! (کار سختی نیست، فقط کافیه بیکار باشی، نرم افزار ویندوز لایو رایتر داشته باشی، همین)

البته ننوشتم بلکه  بدون رعایت قانون کپی رایت!!!!!!!، کپی پیست کردم.

وبلاگ های این چنینی زیاد دیدم، کار همه شده کپی کردن مطالب از وبلاگ ها و سایت های دیگه.

در واقع ما تولید کننده نیستیم، توزیع کننده هستیم اما برای چه کسی، برای هیچ کس!!!

قول می دم که امار بازدید این وبلاگ تا یک سال دیگر به 1000 نرسه، چون تمام انچه ما در این وبلاگ ها کپی پیست می کنیم، قبلا در یک سایت یا وبلاگ معتبر تر بوده و وقتی کسی در گوگل سرچ می کنه، مطمئنا اون سایت یا وبلاگ، در رتبه های اول قرار می گیره و کسی دیگه به وبلاگ ما سر نمی زنه.

مگر اینکه بریم توی وبلاگای مختلف، توی قسمت نظرات، التماس کنیم که بیان وبلاگمون رو ببینن و اینجوری دلمون خوش باشه که دو تا بازدید کننده داریم!!! (که من به این کار می گم گدایی بازدید کننده)

***

فرهنگ وبلاگ نویسی توی ایران  بیشتر همینه، یعنی تکرار، باز نشر، عدم رعایت کپی رایت، یعنی اینکه اکثر وبلاگ دار ها، وبلاگ نویس نیستند، دستگاه کپی اند.

وبلاگ در واقع باید محلی باشه برای ایجاد و خلق محتوا.

وبلاگ نویس های موفق، وبلاگ نویس هستند یعنی توی وبلاگشون، نوشته های خودشون، نظرات و عقاید خودشون نوشته میشه، و مطمئنا این جور وبلاگ ها هم چون مطالبش مشابه نداره، امار بازدیدش بیشتر و مخاطب بیشتری داره.

البته وبلاگ هایی که نرم افزار، عکس، شعر، اس ام اس یا هر چیز دیگه رو  منتشر می کنن هم خوبن اما به شرط اینکه بازنشر نباشه.

اقایی که مثل من توی یه ساعت، بیست تا نرم افزار برای دانلود میزاری، اگه واقعا هنر داری، برو توی یه سال، یه نرم افزار خودت بنویس، یا حداقل کرک کن و بزار توی وبلاگت تا تو مرجع دیگران باشی نه دیگران مرجع تو. یا زحمت بکش و فقط نحوه کار کردن با یه نرم افزار رو یاد بگیر و اموزش بده.

***

این حرفا که زدم هیچ جا خریدار نداره، می دونم

پس دیگه وقت هیچ کس رو نمی گیرم

برید به کارتون برسید.

بای

ضمنا این هم عناوین 83 مطلب که من در کمتر از دو ساعت توی  وبلاگ تمام انچه شما دوست دارید نوشتم. جالبه، ببینید.  جالب تر اینکه بعضی ها اومدن نظر هم دادن!!!!      از همون ادمایی که من بهشون میگم گدا)

***

ادامه مطلب:!!!!!

1) یارو اومده برای مطلبی که موضوعش گدایی بازدید کننده است، این نظرو داده:

شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم٬
خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت تو از یادم
ولی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
خداحافظ تو ای همپای شبهای غزل خوانی
خداحافظ به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ بدون تو گمان کردی که میمانم؟؟
خداحافظ بدون من یقین دارم که میمانی...
خوشحال میشم به منم یه سری بزنید،
مرسی


2) این مطلب هم در مورد آسیب‌ شناسی وبلاگ ‌نویسی در ایران جالبه. با تشکر از نویسنده محترمش


۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

خاطره ای از سرانجام یک رابطه نامشروع

سلام.

وبلاگی دیدم به نام گپ دل.  که مطلبی گذاشته بود به نام سکوت پردرد زنها......  موضوعش این بود که در جامعه ما، نسبت به زنان جرائمی اتفاق می افته مثل تجاوز اما زن ها بخاطر شرایط فرهنگی و اجتماعی، و یا دلایل دیگه، سکوت می کنن و هیچ حرفی نمی زنن.

من هم این خاطره رو بعنوان کامنت برای اون مطلب گذاشتم.

اگه دوست داشتین می تونین مطلب اصلی رو  هم بخونین و با نظرات بقیه اشنا بشین.

و اما متن خاطره من در این ادرس:

http://chisara.blogfa.com/page/khatere

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

متن تقدیر پایان نامه

سلام

این هم چند تا متن تقدیر برای پایان نامه البته از نوع نطنز (نه طنز)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

به ریش بز قسم...!

سلام

این روزا حال و حوصله خود نویسی ندارم، البته قبلا هم زیاد خود نویس نبودم بیشتر نقش تابلو اعلانات داشتم بازی می کردم!!!

بماند

این شعریه از سرکار خانم زهرا دری در وبلاگ دریغ خند به نام:

به ریش بز قسم ...!

ما آدما از بیخ وبُن ، حیوونیم

به ریش بز قسم ، یه جور میمونیم

 
یه تیکّه را می بینیم و هُل می شیم

واسه طرف بیخودی بلبل می شیم

 
با یک " دوسِت دارم " ، همه خر می شیم

خر که خوبه ... منتر و عنتر می شیم

****

ادامه در ادامه مطلب

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

معرفی وبلاگ: روان شناسی صنعتی و سازمانی

سلام

وبلاگ روان شناسی صنعتی و سازمانی، اگرچه هنوز دو ماه از شروع بکارش نگذشته اما، ظاهرا نویسنده محترم جدیت خوبی برای درج مطالب روانشناسانه داره. حدود بیست مطلب تابحال از این وبلاگ نویس ارسال شده که توی موضوعات نظریه یونگ- اریک برن - دل نوشته های من - روانشناسی صنعتی و سازمانی - معرفی کتاب و روانشناسی تفاوت های فردی دسته بندی شدن.

توصیه می کنم اگه دنبال مطلب خاصی هستید، حتما به این وبلاگ برین چون نویسنده وبلاگ اونو در اختیارتون میزاره.

این هم لینک این وبلاگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

آسمانتر...

جایی که چشم اوست دگر چیست آسمان

یک قاب عکس ساده‌ی آبیست آسمان

با وسعت و سپیدی و پاکی قلب او

انگار تکه کاغذ کاهی‌ست آسمان

هفت آسمان به عمق نگاهش نمی‌رسد

عمری میان چشم و دلش زیست آسمان

از مهر خود همیشه مرا گرم کرده است

با اینکه گاه مثل تو ابری‌ست, آسمان!

روحش لطیف‌تر است و اشکش زلال تر

از‌ آنچه از نگاه تو جاریست, آسمان!

باران و آفتاب کشیدند نقشه‌ای

با هفت خط رنگی و شد بیست آسمان

رنگین کمان اوست ولی جور دیگری

وقتی بخندد آینه کاری‌ست آسمان

بهمن, تگرگ, صاعقه, طوفان, غبار, سیل

در این همه مقصر اصلی‌ست آسمان

حتی در اوج پاکی و مهر و سخاوتش

هرگز شبیه مادر من نیست آسمان

                   ******

کی آسمان ز مادر من آسمانتر است

جایی که چشم اوست, زمینی‌ست آسمان

شعر از:
زهرا فرقانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

بیائیم به حقوق دیگران احترام بگذاریم

سلام

فقط کافیه توی گوگل سرچ کنی: عکس فلان بازیگر

کلی سایت و وبلاگ که کارشون اینه که  تصاویر واقعی یا ساختگی از ادمای معروف بازیگر، بازیکن، هنرمند، سیاسی، شاعر و هر قشری که فکرش رو بکنی جمع می کنن و میزارن توی وبلاگشون.

***

میری توی یه وبلاگ یا سایت، می بینی یه عالمه تصاویر زیبا از طبیعت و موتور و ماشین و درخت و دریا و جنگل و خلاصه از شیر مرغ تا جون ادمیزاد… همه رو گذاشته توی وبلاگش، خیلی مرتب دسته بندی کرده و راحت، روی هر موضوعی که کلیک می کنی، یه دنیا برات عکس میاره.

***

وبلاگش پر شده از شعر، نثر، متن های زیبا، مقالات علمی. یاد قدیما می افتی که به کسی می گفتن حکیم که توی تمام علوم دوره زمونه خودش متخصص بود…

***

سایتش مخصوص دانلوده، هر نرم افزاری که بخوای پیدا میشه:  رایگان و غیر رایگان، متن باز و کرک شده…

***

دوست داری یه سال زحمت بکشی، یه مقاله علمی بنویسی در مورد یه موضوع و بعد اون مقاله رو چندین سایت و وبلاگ، بدون اجازه ات منتشر کنن، بدون اینکه حتی اسمتو زیرش بنویسن؟؟؟؟

***

دوست داری همین فردا که داری توی وبلاگا دنبال عکسای خصوصی بازیگرا می گردی، یهو عکس عروسی خودتی ببینی که با افتخار گذاشتن توی وبلاگ؟؟؟

***

یه دوربین عکاسی خریدی خدا تومن!!!، با هزار زحمت رفتی نوک قله دماوند و یه عکس گرفتی، حالا می بینی عکست همه جا هست و اسمت هیچ جا نیست!!!

***

فرض کنیم هیشکی مسلمون نیست، گناه و این جور چیزا رو بزاریم کنار، اینا رو فرض کنیم خرافاته و قدیمی شده و از این جور حرفا، همه مون ادم که هستیم، این روزا توی  کشور های لائیک هم یه چیزی هست به اسم کپی رایت ( نه اینکه مطالب مردم رو کپی بزنی و فیلما رو رایت کنی، نه،) یعنی اینکه هر چیزی صاحبی داره، عکس، فیلم، اهنگ، نرم افزار، شعر، متن، داستانک، هر چیزی که فکرش رو بکنی. اگه صاحبش خودش اون رو گذاشته توی سایت، یعنی اینکه دیدنش برای مردم ازاده، اما نمی شه بدون اجازه اش اونو  بزاری توی وبلاگ خودت، حالا سخته اجازه گیری، حد اقل اسم نویسنده و لینک مطلب رو بنویس.

اگه هم صاحبش، اونو توی وب نگذاشته، یعنی اینکه دیدنش برای بقیه ازاد نیست، پس نمی شه عکسای شخصی و خانوادگی مردم رو بزاریم توی وبلاگمون.

***

ایرادی نداره وبلاگی بزنیم که توش پر عکس، نرم افزار،  شعر یا مقاله باشه، فقط ایرادش اینه که منبع و اسم نویسنده رو نمی زاریم.

***

اگه می خوایم به حقوقمون احترام بزارن، باید یاد بگیریم به حقوق دیگرون احترام بزاریم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

Title-less

چقدر بانوی من خسته ای... خدا مرهم                               

خدا ز شادی تان شاد و از غمت در غم             

دودست بسته ی مولا، مجال سیلی بود                       

و شاهدان شما "کوچه"، "محسنت"، "در" هم...

***

زهرا فرقانی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

آیا کلبه شماهم در حال سوختن است؟

تنها بازمانده یک کشتی شکسته، توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد. با بیقراری به درگاه خداوند دعا ‌کرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس چشم ‌دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نیامد.

سرانجام ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا از خود و وسائل اندکش بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگین فریاد زد:

خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟ 

صبح روز بعد، او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب بیدار شد، می‌آمد تا او را نجات دهد.

مرد از نجات دهندگانش پرسید: چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟

آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی دیدیم!

آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست بدهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.

دفعه اینده  که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.

منبع و ادامه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

دنیای این روزای من

سلام

این روزا تنهام، عیال مربوطه رو فرستادم مرخصی و خودم تنهام، توی بندر، شهری که دختراش خوش چش و ابرون!!!

صبح ساعت هفت بزور از خواب پا میشم، میرم سر کار تا ساعت دو. توی راه برگشتن به خونه نهار می گیرم. می خورم و بعدش، یا می خوابم یا وبگردی می کنم. این همه کار مفیدیه که من هر روز می کنم.

فعلا هم شدم مصداق حسنی:

موی بلند- روی سیاه – ناخن دراز-  واه   و  واه   و   واه

کار زیاد دارم  اما انگیزه نه!!!

اصلا این حرفا رو ول کن. توی این وبلاگ چیزی بدردت نمی خوره

برو برادر

برو

 

 

 

 

با توام!!! می گم برو

***

دنیای این روزای من

هم قد تن پوشم شده

اونقدر دورم از تو که

دنیا فراموشم شده

***

زود برگرد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

به ما هم مرغ بدهید لطفا

سلام امروز خبری در سایت دیدم مبنی بر اینکه :

مدیر عامل خانه مطبوعات گیلان در سخنان جالبی گفت: دارندگان کارت خانه مطبوعات گیلان می‌توانند با ارائه کارت شناسایی مرغ با قیمت مصوب هر کیلو 4 هزار و 700 تومان دریافت کنند.

تمام اعضای خانه مطبوعات که کارت خبرنگاری این خانه را دارند می‌توانند از امروز با مراجعه به فروشگاه بزرگ دلفین مقابل هتل کادوس رشت با ارائه کارت خود مرغ به میزان متوسط 5 کیلو با نرخ مصوب دریافت کنند!!!

سایتی که این خبر رو منتشر کرده در ادامه اورده است:

این روزها مسئولان بیش از پیش به اهمیت و ارزش غذایی مرغ پی می برند!! و آنجایی که به کالای گرانبهایی تبدیل شده سعی می کنند افراد تحت حوزه فعالیتشان را از مزایای آن بهره مند کنند.

البته اگر هنوز مرغی باشد!!

بنابر این چندان هم دور از ذهن نیست به جای پرداخت کاغذ یارانه ای و یا وسایل اینچنینی به مطبوعاتی ها مرغ بدهند. بالاخره آنها هم نیاز است برای ادامه زندگی تغذیه کنند.

احتمال می رود تا چند سال آینده واحد پرداخت حقوق کارکنان برخی ادارات دولتی به مرغ! تغییر کند و مثلا بشود ماهی 15 مرغ!!

***

راستش من چند روز قبل وقتی دیدم یخچالمون حسابی خالی شده، رفتم بازار و مقداری مرغ شش هزار تومانی خریدم، بعدا که به عیال مربوطه ماجرا رو گفتم، گفت این که تو خریدی تا وسط ماه رمضون نمیشه!!! برو دو سه تای دیگه هم بگیر و من فرداش به همون مغازه رفتم و در حالی که نرخ تورم  حدودا بیست و دو و نیم درصده  ، سه تا مرغ کیلویی هفت هزار و پانصد تومن خریدم.

نتیجه اخلاقی و پیشنهادات غیر اخلاقی:

1) اقا هر چی که دیدین ارزونه بخرین چون گرون می شه. حتی اگه گرون بود هم بخرین چون گرون تر میشه. کاری هم نداشته باشین که بعضی از مسئولان محترم گفتن که فروش مرغ به قیمت بالاتر از  3450 تومن  ، بالا تر از  5200 تومن ، بالا تر از   6000 تومن   تخلفه!!!!

از این حرفا زیاد می زنن اما کو مرد عمل؟؟؟؟

2) صاحبنظری در رشته اقتصاد گفت که این که در مورد قیمت مرغ این اختلافات وجود داره، یعنی سه قیمت فوق تا الان اعلام شده، به حکایت همون قاعده فقهی الجمع مهما امکن اولی من الطرد(1)، منظور مسئولین محترم اینه که فروش مرغ به قیمت بالا تر از 3450+5200+6000 تومان تخلفه. خب مشکل حل شد. چون هنوز به این مبلغ نرسیدیم.

3) پیشنهاد می دم که مردم اصلا مرغ نخرن، چه کاریه اخه، گوشت قرمز که بازارش کنترل شد، ارزونه ارزون!!! خب برین گوشت قرمز بخرین. مرغ هم شد غذا؟؟؟؟

4) بیا بریم دشت………………… شکار اهو…………….

جدی می گم، بیا بیرم من پایه ام، ادرس هم دارم، اگه گیر بچه های حفاظت منابع طبیعی افتادیم چه بهتر!!! یه مدت میریم زندان، خرجمونو دولت میده!!!!

5) قرار نیست که همش من پیشنهاد بدم و مشکلات جامعه جهانی رو حل کنم، یه تکونی به خودت بده، تو هم یه حرفی بزن لال از دنیا نری. قرار نیست  توی این جهان به این دراندشتی، فقط من و برادر محمود اهل پیشنهاد و راه حل و این جور چیزاییم، شما هم می تونی. امتحان کن شاید تو هم یه طرح دادی و جایزه گرفتی ها.  مثل اون بنده خدا که گفت اب دریای خزر ور بیاریم کویر.(2)

پی نوشت ها:

1) به زبون شیرین فارسی یعنی این که وقتی دو چیز با هم جور نمیشه، تا جایی که می شه به هر دو تا عمل کن!!!

2) راستش من خیلی وقتا پیش این طرحو دادم اما خب اون زمون دولت علم محور و عمل گرایی مثل الان سر کار نبود که طرحمونو بخره و اجرایی کنه.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

تصادف (داستانک)

یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه . بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه .
ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.
وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان ، رانندهء خانم بر میگرده میگه:
- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه بروز ماشینامون اومده !همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم …. ! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم …!
مرد با هیجان پاسخ میگه:
- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه !
بعد اون خانم زیبا ادامه می ده و می گه :
- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه .مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم !
و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده .
مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن .
زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.
مرد می گه شما نمی نوشید؟!
زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب می گه :
- نه عزیزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!

منبع

***

نتیجه اخلاقی از نظر شما؟؟؟؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد