سلام

این روزا تنهام، عیال مربوطه رو فرستادم مرخصی و خودم تنهام، توی بندر، شهری که دختراش خوش چش و ابرون!!!

صبح ساعت هفت بزور از خواب پا میشم، میرم سر کار تا ساعت دو. توی راه برگشتن به خونه نهار می گیرم. می خورم و بعدش، یا می خوابم یا وبگردی می کنم. این همه کار مفیدیه که من هر روز می کنم.

فعلا هم شدم مصداق حسنی:

موی بلند- روی سیاه – ناخن دراز-  واه   و  واه   و   واه

کار زیاد دارم  اما انگیزه نه!!!

اصلا این حرفا رو ول کن. توی این وبلاگ چیزی بدردت نمی خوره

برو برادر

برو

 

 

 

 

با توام!!! می گم برو

***

دنیای این روزای من

هم قد تن پوشم شده

اونقدر دورم از تو که

دنیا فراموشم شده

***

زود برگرد