دیوانه ام، رو به آینه نشسته ام و حرف می زنم!! شما به دل نگیرید:

مثنوی هفتاد من کاغذ نمی خواهد، اتفاقی نیفتاده، محرم آمده، همین، ده روزی بوقلمون صفت تغییر رنگ می دهیم، نذری هم هست، با بچه ها می رویم هیئت، خوش!!!! می گذرد

تصویر زمینه وبلاگم را از سلنا گومز و جاستین و سایر بروبچ  تغییر می دهم به یک تم عاشورایی (البته آن قبلی را نگه می دارم، ده روز دیگر بکارم می آید...)

یادم باشد امشب چند تا آهنگ مناسبتی برای زنگ موبایلم دانلود کنم که فردا جلو همکاران کم نیاورم...

و این داستان، سالهای سال است که هست و ادامه دارد...