"بخورید و بیاشامید, ولی باهم دعوا نکنید" پیام مردم به بعضی ها!!!
ساکنین محترم مجتمع مسکونی ولایت
با توجه به دور جدید فعالیت برادران غیور و زحمتکش دزد، خواهشمند است پس از ورود یا خروج، در را ببندید.متشکرم
+شبا که ما میخوابیم...
مادر تهرانی
:یکی بود یکی نبود، یه فرشته مهربون کوچولویی بود. . . نیشابوری: شو بو، یکدفه یک جین پری از زر خاک بدر رفت گوفت: ایی بچه ی کی ی کی هنوز دخاو نروفته؟ بیایوم باخرومش!
در هم و برهم از همه جا:
1)
بنظر شما این القاب در وصف کیه و از زبان کی؟
(اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزش های الهی و آحاد مردم جهان و عمیقا عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملتها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند میشناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیهای الهی و افتخاری بزرگ می شمارم.)
2)
احترام شهید مطهری را نگه می دارم وگرنه ....
بگذریم
علی مطهری در نامه ای خطاب به دبیر شورای نگهبان، از گفته های ایت الله جنتی مبنی بر رد صلاحیت احتمالی کروبی و موسوی در انتخابات اینده انتقاد کرد!!!!
سوال: مشکل از کروبی و موسوی است که می خواهند کاندید شوند، یا علی مطهری که صلاحیتشون رو تایید کرده؟
3) اقا زاده هم با وثیقه ده میلیاردی ازاد شده، مبارکه
***
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر...
دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را میگذراند به خاطر پروژهای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.
او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر
کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدورژن مونوکسید»
توسط دولت را امضا کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:
۱-مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ میشود.
۲-یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
۳-وقتی به حالت گاز در میآید بسیار سوزاننده است.
۴- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد میشود.
۵-باعث فرسایش اجسام میشود.
۶-حتی روی ترمز اتومبیلها اثر منفی میگذارد.
۷-حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.
از پنجاه نفر فوق، ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند.
۶ نفر به طور کلی علاقهای نشان ندادند و اما فقط یک نفر میدانست
که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!
پیرمرد : صدای زنگ را که شنید به سمت آیفون رفت و گوشی را برداشت؛ « بله؟» صدای ناراحت مرد جوانی را شنید که :
«آقا جلوی بچه تون رو بگیرید!
یه تفنگ آب پاش دستش گرفته ، از توی بالکن داره به مردم آب میپاشه!»
نگاهی به بالکن انداخت و جواب داد:
«شرمنده ام آقا! ببخشید! چشم! همین الان...»
... ... ... ... ... و در حالی که گوشی در دستش بود، با صدای بلند گفت:
«بچه! تو داری اونجا چه غلطی میکنی؟! بیا تو ببینم!»
گوشی را گذاشت. همانجا نشست،
خنده اش را که حبس کرده بود، رها کرد و یک دل سیر خندید.
بعد چهار دست و پا به سمت صندلی راحتی اش رفت،
تفنگ آبپاش را برداشت و دوباره رفت توی بالکن !!!!
****
ادامه در ادامه مطلب
زنی که سر دو شوهرخورده بود، شوهر سومش رو به مرگ بود. برای او گریه می کرد و می گفت: ای خواجه به کجا می روی و مرا به که می سپاری؟ گفت به چهارمین
**
شخصی دعوی خدایی می کرد، او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: پارسال این جا یکی دعوی پیغمبری می کرد، او را بکشتند. گفت: نیک کرده اند که او را من نفرستاده بودم.
عبید زاکانی. رساله دلگشا
سلام
امروز نتیجه وبگردی یه شعر طنزه از جناب بوالفضول الشعرا که شاید به مذاق بعضی ها خوش نیاید اما برای بعضی ها راهکار مفیدی می تونه باشه برای پیشبرد اهداف عالیه مالی و اقتصادیه!!!
آشنا سازد فراهم بهــــــر آدم آشنا
می شوند اینسان دو تا بیگانه با هم آشنا
آشنا را سخت حرمت نِه، که شادت می کند
ورنه آخر می شوی با حسرت و غم آشنا
می دهم در وجه حامل هدیه بهر این و آن
لاجرم هی می شود بهرم فراهم آشنا
هر کسی یک صبح تا شب می شود همکار من
می شود از بهر بنده دوست،محرم، آشنا!
بعد از آن تا بهر کاری در نهادی می روم
می شود اندر بر من تا کمر، خم آشنا!
بانکها را یک به یک گشتم، رئیسان آمدند
شکر ایزد جملگی بودند از دم، آشنا
میکنم با طیب خاطر اختلاسات کلان
در میان «قوّه»ها دارم مگر کم آشنا؟!
کار هر بز نیست خرمن کوفتن ای مدعی!
بنده با پیچ و خم این کار هستم آشنا...
این یه مطلبه از طرف یه دوست اما خودم "معرش"۱ کردم
من برای تو می خونم هنوز از این ور دیوار ۲
هر جای گریه که هستی خاطره هاتو به یاد آر
می دونم لک زده قلبت واسه خُل شدن دوباره
داد زدن تو کوچه های این شب پر از ستاره
می خوندیم ترانه و شعر می زدیم به سیم اخر
مثل یک . نه مثل دو تا ۳ می رفتیم تو شیشه با سر۴
حالا اما تک و تنها موندی تو کوچه سرتیر۵
پشت سر پلا شکسته رو برو : ملاقه . کفگیر
قیافه ات تابلو و ضایع : نا امید و بد قواره
هر کی از دور می بینه. داد می زنه : اهای بیچاره!!!
موندی اونجا تک و تنها تو با این بار مصیبت
بار غصه ها رو دوشِت . رد لنگه کفش رو کله ات
یادته وقتی که رفتی گفتمت با اه و شیون
خر نشی. بری بمیری بهتره از زن گرفتن
ادامه دارد۶
پاورقی:
۱- شاید منظورم همون شعر باشه
۲- دیوار بلند تاهل
۳- کلمه دیوونه به خاطر وزن شعر حذف شد
۴- تلمیح به ماجرای اون شبی که با دوچرخه بعد از دو ساعت ولگردی توی شهر اون هم ساعت ۲ نیمه شب خوردیم به درب یه مغازه که شیشه سکوریت بود و خوشبختانه همه شیشه ها شکست و صدای اژیر بلند شد اما ما جیم شدیم
۵- خدا ذلیلش کنه هر کی این کوچه رو بن بست ساخت. اخه من جدیدا اونجا زندگی!!! می کنم
۶- این شعر ادامه دارد اگر زنم گذارد!!! ۱
پاورقی در پاورقی:
۱- منظور اجازه دادن نیست زنده گذاردن است
برایم دعا کنید
سلام
دیشب ساعت سه با صدای جیغ بنفش عیال از خواب پریدم که گفت ویییییییییی!!!!
برقو روشن کردم گفت اینجا رو نگاه کن (بغل تخت) یه سوسک گنده بود که گویا روی صورت عیال در حال پیاده روی بود و از خواب پرونده بودش.
فکرشو بکن، یه سوسک روی صورتت راه بره، خیلی چندشه ها، ویییییییی!!!
سوسکه رفت زیر تخت و مجبور شدم تشک تختو بردارم و وقتی می خواستم سوسکو زنده بازداشت کنم از لای پارچه در رفت و اومد روی دستم و منم پریدم هوا و عیال حسابی خندید.
بالاخره شکارش کردیم و انداختیمش توی یه بطری دوغ خانواده عالیس!! تا الان که از مسجد برگشتیم توی همون بطری دربسته زنده مونده بود.
سوسکی نشین
شب بخیر
دیروز یه متن تقدیر که توی یکی از صفحات اول پایان نامه ها می نویسن دیدم که برام خیلی جالب بود
مربوط به پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق خصوصی یک از دانشگاه های تهران.
این هم تقدیر نامه(البته من اسامی رو تغییر دادم):
با تشکر و قدردانی فراوان از :
پدر و مادر عزیزم
همسر مهربانم
برادر عزیزم محمد جواد و همسر صبورش زهرا خانم که شیرینی رفتن به ماه عسل را با اتمام پایان نامه ی من چشید.
برادر عزیزترم سعید که نبودش به معنای نابودی زندگیم است و همسر گرانقدرش که با نگاهش به این پایان نامه برکت بخشید.
خواهر غزیزم زهرا که حضور گرم و پربارش به همراه 2 نوگل خندانش تسریع در اتمام نگارش پایان نامه را مدیون ایشان هستم.
عمو جان حسین که لبخند ملیحش گرمابخش محفل ما بود و اگر نمیخندید دنیا برایم تیره و تار بود
فرزندم محمد رسول.
باور کنید این متن واقعیه حتی با همون غلط های املایی که داشته من اینجا اوردم.
***
سلام مجدد
امروز 28/4/1391 متوجه شدم که خیلی از دوستانی که از گوگل به وبلاگ من اومدن، عبارت متن تقدیر پایان نامه رو سرچ کردن و وارد این مطلب شدن!!!!
البته این مطلب یه جورایی طنزه اما بخاطر اینکه به دوستان بازدید کننده هم کمکی شده باشه، یه مطلب جدید توی این ادرس گذاشتم که توش چند تا متن تقدیر پایان نامه گذاشتم:
http://chisara.blogfa.com/post/287
و البته یه روش خوب برای بدست اوردن این متن ها، استفاده از سایت ایران داک هست که می تونید پایان نامه ها رو سرچ کنید و 15 صفحه اولش رو بطور رایگان دانلود و از متن تقدیر اون پایان نامه استفاده کنید. من همین کار رو کردم!!!
موفق باشید.
توالتای بین راهو دیدین ؟
اگه ندیدین ، پ کجاها ...یدین؟!
کافیه که میون جاده باشی
آرزوت این باشه بری ب...اشی !
می خوای بری یه جا که راحت بشی
سه سوته زود،قضای حاجت بشی
جاذبه از پایین فشار آورده
کرم گرسنه روده هاتو خورده
همون جوری که راهو در پیش داری
میوه نخوردی اما خب جیش داری
هر طرفو نگا نگاه می کنی
هی آخ و واخ و آه و آه می کنی
با دیدنش کم می شه انتظارت
فرتی می ری توش برسی به کارت
سلام
راستش حرفی برای گفتن ندارم
فقط از خرابی جی میل اعصابم خورده
موفق باشین
بای!!!!!
سلام
باز هم می خوام یه مطلب تکراری براتون بنویسم اخه کاچی بهتر از هیچی!!!!
دیروز برگشتم بندر و وقتی دوستمو دیدم، دیدم برخلاف همیشه از جاش تکون نخورد!!! رفتم جلو باهاش دست دادم و اون همون طور نشسته بود. بعد از یه چند دقیقه گفت: راستش دیروز که از تهران سوار قطار شدم می خواستم وسایلمو بزارم روی تخت بالایی که شلوارم جر خورد و از دیروز تا الان دارم مصیبت می کشم.
جالب این بود که از تهران تا بندر همونجوری باشلوار پاره توی کوپه قطار نشسته بود و وقتی رسیده بود خونه، چون کلید اتاقو نداشت همونجا توی هال نشسته بود و نتتظر تا من بیامو در اتاقو باز کنم تا از اونجا شلوارشو برداره. تا حالا از دیدن من این همه خوشحال نشده بود!!!
من هم که حدود ده روز خونه یودم و حسابی سرما خورده بودم وقتی به بندر رسیدم و گرمی هوا رو احساس کردم خیلی خوشحال شدم!!! و جالب اینه که من هم تا حالا این قدر از گرمی هوای بندر خوشحال نشده بودم!!!!
این روزا که خونه بودم حسابی سرم شلوغ بود و هفته اینده دارم برمیگردم خونه.)برامون ۲آ کنید لطفا(
خوب دیگه این مطلب واقعا چرت و پرت هم تموم شد. از اینکه بهم فحش نمیدین و نفرینم نمی کنین ممنون.