سلام

دیشب ساعت سه با صدای جیغ بنفش عیال از خواب پریدم که گفت ویییییییییی!!!!

برقو روشن کردم گفت اینجا رو نگاه کن (بغل تخت) یه سوسک گنده بود که گویا روی صورت عیال در حال پیاده روی بود و از خواب پرونده بودش.

فکرشو بکن، یه سوسک روی صورتت راه بره، خیلی چندشه ها، ویییییییی!!!

سوسکه رفت زیر تخت و مجبور شدم تشک تختو بردارم و وقتی می خواستم سوسکو زنده بازداشت کنم از لای پارچه در رفت و اومد روی دستم و منم پریدم هوا و عیال حسابی خندید.

بالاخره شکارش کردیم و انداختیمش توی یه بطری دوغ خانواده عالیس!! تا الان که از مسجد برگشتیم توی همون بطری دربسته زنده مونده بود.

سوسکی نشین

شب بخیر