گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مذهبی» ثبت شده است

می رسد از ره محرم، رخت غم بر تن کنید...

قلم به دست شدم تا ز دست ها بنویسم

غریب وار پیامی به آَشنا بنویسم

نرفته یک غمم از دل غمی دگر رسد از ره

به خانه ی دل تنگ و برو بیا بنویسم

 غریبی من و دل را کسی چه داند و بهتر

که مویه های غریبانه با رضا بنویسم

پی رضای رضا بودم و به خویش بگفتم

روم به طوس، در آنجا ز کربلا بنویسم

به یاد کودکی و درس و مشق و مدرسه افتم

به تخته مشق ز بابا و طفل و آ بنویسم

چه کودکانه و خوش باورانه بود و فسانه

نه آبی آمد و نی باد پس چرا بنویسم؟

به یاد قامت سقا و دست و همت سقا

رسا اگر چه نگویم ولی رسا بنویسم

گهی ز پشت حسین و گهی ز فرق ابوالفضل

یکی یکی بشنیدم دو تا دو تا بنویسم

به فرش خاک بیابان به عرش نیزه ی دونان

تنی جدا بسرایم سری جدا بنویسم

چه بر سر تنش آمد ز من مپرس که باید

ز توتیا شده در چشم بوریا بنویسم

بنی اسد بگذارید روی قبر شهیدان

غزل نه، قطعه از آن قطعه قطعه ها بنویسم

ز نوک نیزه و کنج تنور و دیر و نصارا

تمام، سیر و سفر بود از کجا بنویسم

چه می گذشت به بزم یزید با دل زینب

شراب را بگذارم کباب را بنویسم

لبی به طعنه و طغیان لبی لبالب قرآن

دگر مپرس، سزا نیست ناسزا بنویسم

***استاد حاج علی انسانی***

منبع: http://emam8.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

ما ....

دنیا چون زن ناشزه با ما سر لج بود
هر چوب حراجی که به ما خورد حرج بود
جایی که دویدیم پی سعی صفاشهر
آن کعبه که ما تلبیه گفتیم کرج بود
چشمم به غزالان حریم حرم افتاد
رفتم که کمانی بکشم موسم حج بود
اسلام نه این است و نه آن حج حسینی است
اسلام شما بازی حجاج و حجج بود
بیدارم و خوابیده دو پای دلم امروز
دست دلم افسوس همین دست فلج بود
تکبیرت الاحرام که گفتم نظرم سوخت
هر گوشه محراب پر از قبله کج بود
خواندیم نمازی همه با نخوت و نفرین
یک عمر دعایی که نکردیم فرج بود

***

جمعه 30 بهمن1388 ساعت:  17:39 دوست ناشناسی به نام مهدی این شعر رو توی قسمت نظرات وبلاگم گذاشته بود...

****

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

تلنگر

سلام

حکایت من و این وبلاگ حکایت غریبی شده، نه وقت و حوصله نوشتن پی.سته دارم و نه میشه ازش دل کند، کجدار مریز دارم باهاش سر میکنم.

واقعا این وبلاگ شده گاه نوشت های من، گاهی می نویسم و گاه های زیادی نمی نویسم!!!!

و اما امروز:

شعر زیابیی که تلنگری بود به خودم رو اینجا می زارم، البته نویسنده شعر رو نمی دونم کیه
روز و شب ذکر زبان تو بود یا مهدی
در فراقش غم دل داری و اشک بصری

فرض کن، حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
بر در خانه و یا بر سر کوی و گذری

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

دیده ای هست تو را قابل دیدار امام
می توانی تو به خورشید جمالش نگری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همه دارائیت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟

گر بپرسد ثمرت چیست تو از طول حیات
داری از بهر ارائه سند مختصری؟

ور بپرسد عملت چیست ز بگذشتن عمر
در عملکرد تو باشد عمل معتبری؟

برده ای نان و غذا بهر مساکین یک شب
یا تو داری ز یتیمان و فقیران خبری؟

در پی امر به معروف و نهی از منکر
بوده ای بهر محبان ولایت سپری؟

هیچ گه داشته ای بهر ظهور حضرت
ناله نیمه شب و ذکر دعای سحری؟

آن چنان هست که افسرده و غمگین نشوی
گر بگیرد " سِمت تو"  بدهد بر دگری؟

داری آمادگی آنکه اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا در گذری؟

واقفی از عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری ؟
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

باز هم غروب جمعه و ...



تا کسی را به سر کوی تو راهش ندهند
گریه و سوز دل و ناله و آهش ندهند

روشنی نیست به چشم و دلِ بی چشم و دلی
از شب زلف تو تا روز سیاهش ندهند

کوه طاعت اگر آرد به قیامت زاهد
بی تولّای تو حتی پر کاهش ندهند

به غباری که ز کویت به رُخم مانده قسم
هرکه خاک تو نشد عزّت و جاهش ندهند

دیده صد بار اگر کور شود بهتر از آن
که به دیدار تو یک فیض نگاهش ندهند

کافر و مومن و غیر و خودی و دشمن و دوست
هیچکس نیست که در کوی تو راهش ندهند

تو نوازش کنی آن را که نگاهش نکنند
تو دهی راه کسی را که پناهش ندهند

تلخی عشق حلاوت ندهد "میثم" را
تا که سوز سحر و اشک پگاهش ندهند

*** حاج غلامرضا سازگار ***


(الهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

Title-less

چقدر بانوی من خسته ای... خدا مرهم                               

خدا ز شادی تان شاد و از غمت در غم             

دودست بسته ی مولا، مجال سیلی بود                       

و شاهدان شما "کوچه"، "محسنت"، "در" هم...

***

زهرا فرقانی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

غزلی نذر حضرت زهرا سلام الله علیها

سلام

بعضی شعرا بدجور به دل میشینه، بعضی وقتا بعضی شعرا یه حالی به ادم میده، یه بغض و یه ارزو: اللهم عجل لولیک الفرج


همین که دست قلم در دوات می لرزد

به یاد مهر تو چشم فرات می لرزد

نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت

اگر اشاره کنی کائنات می لرزد

«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»

بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی

که در نگاه تو آب حیات می لرزد

تو را به کوثرو تطهیرو نور گریه مکن

که آیه آیه تن محکمات می لرزد

کنون نهاده علی سر،به روی شانهء در

و روی گونهء او خاطرات می لرزد

 

غزل تمام نشد،چند کوچه بالاتر

میان مشک سواری فرات می لرزد

سپس سوار می افتد ،تو می رسی از راه

که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد

□□□

وعصر جمعه کنار ضریح روی لبم

به جای شعر دعای سمات می لرزد ...


شاعر رو نمی دونم کیه اما از وبلاگ اقای سید علی هاشمی نقل کردم، وبلاگ شیدایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

شعری در وصف حضرت زینب (س)

طبع مى‏خواهد که وصف زینب کبرى کند

لیک، قطره کى تواند صحبت از دریا کند؟

توسن طبعم در اینجا پاى در گل مانده است

مرغ بى ‏پَر چون سفر بر عرصه عُنقا کند؟

نطق گویا عاجز است از شرح و ذکر وصف او

کى تواند خامه مدح آن ملک ‏سیما کند؟

جد پاکش مصطفى، باب کبارش مرتضاست

مادرش زهرا که مدحش ایزد یکتا کند

چون حسین و چون حسن دارد برادر، هر یکى

ناز بر موسى بن عمران، فخر بر عیسى کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

اربعین است و مرا حادثه ای یاد اید...(با تاخیر)

سلام.

با تاخیر فراوان اربعین سرور و سالار شهیدان بر شما تسلیت باد

 «چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام»
«خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام»

گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام

اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام

اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام

همرهم زین العباد این حجت دادار را
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام

***

امسال اربعین بندرعباس بودم و البته سر کار. شب منزل یکی از همکاران مراسم بود و دعوت بودیم روز هم که رفتم سر کار و وقتی برای نهار برگشتم خونه دیدم نون نداریم دلم هوای حلیم نذری بابا رو کرده بود شدیدً. رفتم سر کوچه نون بگیرم که همون همکارمون رو دیدم بهم اش نذری داد. جاتون خالی حسابی چسبید.

چند روز بود کافی نت نیومده بودیم الان هم عیال محترم می خواد چند تا عکس جک و جونور از توی سایت پیدا کنه برای تمرین نقاشی. هر چی بهش می گم بیا نقاشی منو بکش ادم به این خوشگلی و خوش قیافه ای قبول نمی کنه.

 

پیشاپیش ایام رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن و امام رضا علیهم السلام  رو به همه تون تسلیت می گم

شب و روز خوبی داشته باشین

موفق باشید و سلامت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

ماه محرم

آه و واویلا که ماه ماتم و غم شد

ماه خون ماه عزا ماه محرم شد

دل پریشانم

دیده گریانم

آه و واویلا

آه و واویلا

دیشب قسمت نبود بریم مسجد شب اول ماه محرم بود اما امشب رفتیم مسجد امام سجاد (ع) فقط یه مقدار بین قسمت های برنامه شون فاصله افتاد بعد از زیارت عاشورا یه مقدار طول کشید تا سخنران بیاد و سخنرانی هم که تموم شد مداح با تاخیر اومد

به یاد مسجد روستامون افتادم و شور و شوقی که داشتم و مداحی و ...

عزاداری هاتون مورد قبول و امام حسین یار و نگهدارتون

التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

اعجاز خلقت

مولای ما نمونه‌ی دیگر نداشته است 

 اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم، فکر می کنم

 این خانه بی‌دلیل ترک بر نداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی 

 آیینه‌ای برای پیامبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود 

 شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب، در قلعه کنده است

 انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

 یا جبرئیل واژه‌ی بهتر نداشته است

چون روز، روشن است که در جهل گم شده است

 هر کس که ختم ناد علی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او

 تقصیر من که نیست برابر نداشته است

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

برگرفته از سایت تبیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

عاشقان عیدتان مبارک باد

مهدیا نیست مرا طاقت تاخیر بیا

فرصتی نیست بر این شب زده پیر بیا

افتابی به لب بام و جهان ظلمانی

همه جا گشته سیه نور فراگیر بیا

...

مهر و سجاده و تسبیح و مناجات و دعا

پرده شد بر گنه و الت تزویر بیا

...

سلام

عیدتون مبارک.

شعر بالارو خیلی وقت پیش گفتم اما یه قسمتاشو یادم رفته البته شاید هم قبلا توی همین وبلاگ گداشته باشم اما یادم رفته!!!!

التماس دعا

خداحافظ

الان یادم اومد

قبلا نوشتم البته اونجا هم کامل ننوشتم

شاید یه روز به همین زودی ها وقتی که انتظارمون تموم شده بود٫ دوباره به همین وبلاگ بیامو متن کاملشو بنویسم

برامون دعا کنین که مشمول لطف اقامون بشیم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

ماه محرم شد!!!

فرا رسیدن ماه محرم و ایام عزاداری حضرت سید الشهدا (ع) بر تمام رهپویان راه امامت تسلیت باد

آه و واویلا که ماه ماتم و غم شد

ماه خون ماه عزا ماه محرم شد

دل پریشانم   دیده گریانم

آه و واویلا آه و واویلا

ای زمین کربلا مهمان نوازی کن

امد از کعبه حسینت سرفرازی کن

...

با تاخیر

یه مدتی نبودم

باز هم باید برم و دوباره یه مدتی نیستم

بای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

نور فراگیر

صنما نیست مرا طاقت تاخیر بیا
فرصتی نیست بر این شب زده پیر بیا
 
افتابی به لب بام و جهان ظلمانی
همه جا گشته سیه نور فراگیر بیا
 
مهر و سجاده و تسبیح و مناجات و دعا
پرده شد بر گنه و آلت تزویر بیا
 
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد