گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۵۵ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

چشم من

چشم من بیا منو یاری بکن                 باز داره خوابم میاد کاری بکن...

سلام

امروز اصلا حال وبگردی ندارم اخه دیشب تا ساعت ۴ بیدار بودم چون داشتم رمان میخوندم و می خندیدم

بهتون پیشنهاد می کنم شما هم بخونینش

راستی دقت کردید که همه چیزهای خوب خانم هستند: خورشید خانم، پروانه خانم، مهتاب خانم! اما همه چیزهای بد آقا هستند: آقا دزده، آقا گرگه، آقا غوله!

یاسمن نوشته اقای مودب پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

بهترین کتابی که هدیه گرفتم

بار دیگر، شهری

 که دوست می‏داشتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

مست از جام تهی

سلام

بعضی وقتا همه کارا برعکسه

مثلا:

من تا وقتی تهران بودم با وجود قیمت بالای اینترنت کلی ژول(۱) صرف می کردم تا یه گشت و گذاری داشته باشم اما حالا که شهرستان تشریف دارم!! و کافی نت هم مال خودمونه!!! و البته مجانی اصلا حال ولگردی ببخشید وبگردی ندارم

شده حکایت همون شعر معروف:

باده از جام تو نوشیده سحر

کاین چنین مست به باغ امده است

مست ازجام تهی بی سرو پای

روز لکن به چراغ امده است(۲)


پاورقی

۱-وقتی این مطلبو نوشتم به جای پول نوشتم ژول (البته اشتباهی ) و وقتی اونو خوندم و دیدم اشتباهه پاکش نکردم و این پاورقی رونوشتم تا اگه نمی دونین بدونین که ژول واحد اندازه گیری انرژیه و خیلی هم بی ربط نیست

۲- اگر این شعر را تا کنون نشنیده بودید دلیل بر معروف نبودن ان نیست چون شاعرش(۱) ادعا کرده معروف است و من هم حمل بر صحت کردم!!!

پاورقی در پاورقی

۱-  شاعرش خودمم چرا فحش می دی  ؟؟؟!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

هزار دشمنت ار می کنند قصد هلاک

هزار دشمنت ار می کنند قصد هلاک

بکن به پات تو کفش و بزن سریع به چاک

...

من امروز فرار کردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

فلسفه زندگی

زندگی باید کرد

به چه امید؟ چرا؟

چون چش چسبیده به را !!!!***

عاشق مست ز دیدار پری باید بود

مست صد جلوه ز یک عشوه گری باید بود

ز چه رو این همه احساس زمخت!!!!

و چرا؟

باز هم چون که چش

باز چسبیده به را

"شعر از محمد"


***منظور از (چش چسبیده به را) اتصال حرف چ به را در واژه "چرا" می باشد. یعنی هیچ دلیلی وجود ندارد بجز اینکه ظاهر در این کار است. این شعر اشاره به عقاید مادیون دارد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

نور فراگیر

صنما نیست مرا طاقت تاخیر بیا
فرصتی نیست بر این شب زده پیر بیا
 
افتابی به لب بام و جهان ظلمانی
همه جا گشته سیه نور فراگیر بیا
 
مهر و سجاده و تسبیح و مناجات و دعا
پرده شد بر گنه و آلت تزویر بیا
 
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

نبرد رستم و سهراب به روایت گرد آفرید!!

این مطلب از وبلاگ بوالفضول الشعرا دزدیده!!! شده است البته چون فضایمان کم و پولمان کمتر بود همه اش را ننوشتم تا اگر  خواستید انرا در اینجا کامل بخوانید 

چنین یــــــــاد دارم کـــــــــه گوشم شنید          مر این داستــــان را ز گــــــــــــــرد آفرید:

 

چــو خورشید  در آسمـــــان   سـر کشید          سیه زاغ – خاک تــــو سرش– پر کشید

                                                                                                                            

تهمتـن ســــــــــوی آینــــــــه شــــــد روان          پس آنگـــــــــه بپوشید ببــــــــــــــر بیان

 

دو دوری بچرخیــــــــــــد و خـــــــود را بدید          "چه خوشگل شدم" گفت و از جـــا پرید

 

 

در آن آینـــــــــــه عکس خـــــــود بوس کرد          خودش را برای خــــــــودش لــــوس کرد

 

سبیــــــــل خودش را بسی شــــــــانه زد          بــــــه زیر بغـــــــل نیز افشـــــانه(۱) زد!

 

نهـــــــــــــاد آن یل نامی و  تــــــــاج بخش         یکی چـــــــــار پایه بــــــــه نزدیک رخش

 

ســـــــوارش شـــــــــــــــــد و بعـد ویراژداد          بـــــــه جولان هــــــــوای درســاژ(۲) داد

 

از آنســـــــــــــو شنـــــو حـــال سهراب یل          کـــــه در خوشگلی بود ضــــــــرب المثل      

 

در آورد سهــــــــــــــراب تی شرت بــــــزم           پس آنگــــــه بپوشید خفتـــــــــــــان رزم

 

بر آن زلـــــــــــــــف عقــــــــــرب بمالید ژل          بزد تیـــــــــر مژگــــــــان خــــــــود را ریمل

 

دو ســاعت جلــــــــــــو آینـــــــــــه ایستاد          به موهــــــــــای زیبـــــــــاش  حالت بداد

 

بگفتا کــــــــه امروز بــــــــا ماست شانس          به میدان سپس رفت بـــــــــا یک آژانس

 

دو خوشگل به نــــــــــــاز و ادا و قمیش           به میدان رسیدند بــــــــــــا ایش و ویش

 

خرامـــــــــــــــان دو یل پیش هم آمدند            و با غمـــزه مشغــــــــول کل کل شدند!

 

چنین گفت سهراب یل : کای خــــــرفت           کنـــــــون مــــــــــرگ آمــد خِرت را گرفت

 

بگـــــــویی اگـــــــــر حـــرف بی تربیت          همینجا  جــــــــرت می دهم از وسط(!)

                

تهمتن بشـــد قرمـــــــــــز و گفت : وا!            چه حرفــــــــــای زشتی! پنــــا بر خــــدا         

 

چرا گــــــرد و خـــاک این وسط می کنی؟           منو جر بدی؟؟... تــــــو غِلط می کنی!!

 

متن کامل در وبلاگ بوالفضول الشعرا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

آیا میدانید؟ (بخون میترکی از خنده)

میدانید چرا ناپلئون همیشه از کمر بند قرمز استفاده میکرده و این که حکمت کمربند ناپلئون چیست ، این سوال برای خیلیها پیش آمده و جواب آن فقط یک جمله است : از کمربند قرمز استفاده میکرده تا از افتادن شلوارش جلوگیری کند
چرا روی آدرس اینترنت به جای یک دبیلیو، سه تا دبیلیو می‌گذارند؟ چون کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کنه
آخرین دندانی که در دهان دیده می‌شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی
چطور می‌شود چهارنفر زیر یک چتر به‌ایستند و خیس نشوند؟ وقتی هوا آفتابی باشد این کار را انجام دهند
اگر سر پرگار گیج برود چه می‌کشد؟ بیضی
چرا لک‌لک موقع خواب یک پایش را بالا می‌گیرد؟ چون اگر هر دو را بگیرد، می‌افتد
چرا دود از دودکش بالا می‌رود؟ چون ظاهرا چاره دیگری ندارد
شباهت نون سوخته با آدم غرق شده چیه ؟هر دو تاشونو دیر کشیدن بیرون
فرق باطری با مرد چیست؟ باطری اقلا یک قطب مثبت داره ولی مرد هیچ چیز مثبتی نداره
اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چیست؟ طلاق
چه طوری زیر دریایی بعضیها رو غرق می‌کنن؟ یه غواص میره در می‌زنه
ناف یعنی چه؟ ناف نمره صفری است که طبیعت به شکم بی‌هنر داده است
خط وسط قرص برای چیه؟ برای اینکه اگه با آب نرفت پایین با پیچ‌گوشتی بره
اگه یه نقطه آبی روی دیوار دیدید که حرکت می‌کند چیست؟ مورچه‌ای است که شلوارلی پوشیده
بعضیها را چگونه برای همیشه می‌شود سر کار گذاشت؟ در دو روی یک کاغذ می‌نویسم: «لطفاً بچرخانید
چرا بعضیها همیشه 18تایی به سینما می‌روند؟ برای اینکه برای زیر 18 ممنوع بود
چرا بعضیها با دو دستشان دست می‌دهند؟ چون فرق دست راست و چپشونو بلد نیستند
چرا فیل از «سوراخ سوزن» رد نمی‌شه؟ برای اینکه ته دمش «گره» داره
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

خاطرات سرباز خونه

راستشو بخوای از اول برج ده سرباز شدم واسه همین یه بخش تو وبلاگم ایجاد کردم به نام خاطرات سرباز خونه و قول میدم هر وقت اومدم مرخصی چند تا مطلب خوب راجع به سربازی بنویسم

ولی اگه خوندی یه نظر هم بده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

صدای پای آب

اهل کاشانم 
 روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن شوقی
مادری دارم بهتراز برگ درخت
 دوستانی بهتر از آب روان
 و خدایی که دراین نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب روی قانون گیاه
 من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه مهرم نور
 دشت سجاده من
 من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
 در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
 همه ذرات نمازم متبلور شده است
 من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
 من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم
پی قد قامت موج
 کعبه ام بر لب آب
 کعبه ام زیر اقاقی هاست
 کعبه ام مثل نسیم باغ به باغ می رود شهر به شهر
حجرالاسود من روشنی باغچه است
 اهل کاشانم

متن کامل این شعر....حتما بخونین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد