گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

ساقی کرب و بلا را نوبت پیکار شد

به نام حضرت دوست

سلام

امشب 

دلم گرفته و چشمانم،  چو ابر هوای گریستن دارد...

امشب خیلی دلم گرفت، دلم برای محرمای روستامون تنگ شد، برای پنج شش سال پیش، برای شبایی که با ذوق و شوق از اول شب توی مسجد بودیم، اگه وقت میشد، با چه اشتیاق و با چه عشقی نوحه می خوندیم، الان سه چهار ساله نخوندم، نمی دونم چرا اما حس می کنم ازم سلب توفیق شده، دلم عجیب گرفته،

امشب رفتم خانم رو رسوندم سر کار، توی راه برگشتن دیدم یه هیئت دارن خودشون رو برای زنجیر زنی اماده می کنن، بی اختیار ایستادم و نگاه کردم و گریه کردم.

یادش بخیر

یادش بخیر

...

اومدم خونه، دفتر نوحه قدیمی رو ورداشتم و  ...

این مرثیه رو تا حالا نخونده بودم، اما امشب، توی تنهایی خودم، و برای خودم خوندم.

ساقی کرب و بلا را نوبت پیکار شد

وان حدیث عشق هفتاد و دو تن تکرار شد

در هوای اب شیرین بهر طفلان مست مست

نور امیدی به جان و مشک ابی هم به دست

با برادر گفت وقت رفتن است و چاره نیست

هر کجای دشت را جز پیکر صد پاره نیست

می روم یا اب ارم یا ببخشم جان خویش...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

شرمنده ام ...

السلام علیک یا ابا عبدالله ...

...

فرا رسیدم ماه محرم و ایام عزاداری حضرت امام حسین علیه السلام رو خدمتتون تعزیت عرض می کنم.

التماس دعا.

پ ن:

سهم من از محرم؟؟؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

من چمه؟؟؟؟

این روزا خیلی خیلی بی برنامه شدم و تنبل و بی حوصله.

کارم شده این که از ساعت 7 و نیم تا 2 و نیم سر کارم و بعد نهار و خواب و شام و خواب!!! (بعضی وقتا به اصرار عیال، قبل شام میریم توی خیابون یه چرخی میزنیم!!! و یا قبل خواب یه فیلم میبینیم)کلا هیچ فعالیت مفیدی ندارم و کلی کارای عقب مونده:

پایان نامه

عینک

زبان

رژیم لاغری

امتحان تبدیل وضعیت

3 مقاله پژوهشی برای سال 92

تکمیل مقاله پژوهشی سال 91

و خیلی چیزای دیگه که یادم نمیاد...

...

خجالت می کشم وقتی اینو می خونم:

«اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد