گاه نوشت های من

من گاهی می نویسم، برای یاداوری انچه که برایم مهم است، به خودم!!!!

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

پیام مردمی!!!

"بخورید و بیاشامید, ولی باهم دعوا نکنید" پیام مردم به بعضی ها!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

مرگ و زندگی: مذاکره با امریکا...


مروری صوتی بر بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در طول بیست و سه سال اخیر را درباره مذاکره با آمریکا از اینجا بشنوید.


http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21390/smpl.jpg
امریکا مى‌گوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمى‌گوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم.» مذاکره یعنى چه؟ یعنى آن پیوندى را که جمهورى اسلامى قطع کرد و برید و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانه‌ى ملتهاى دنیا به این نظام جلب شود، این را دو مرتبه برقرار کند. یعنى در درجه‌ى اوّل، یک ضربه‌ى نمایان به جمهورى اسلامى بزنند؛ و از آن‌جا که تبلیغات هم در دست آنهاست، در دنیا منعکس کنند که «جمهورى اسلامى، از حرفهایش برگشت!» به چه دلیل؟ به این دلیل که نشسته است و با امریکا مذاکره مى‌کند.
بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان1372/08/12

کسانى که دم از مذاکره‌ى با امریکا مى‌زنند، یا از الفباى سیاست چیزى نمى‌دانند، یا الفباى غیرت را بلد نیستند؛ یکى از این دو تاست. در حالى که دشمن این‌طور اخم مى‌کند، این‌طور متکبّرانه حرف مى‌زند، این‌طور به ملت ایران اهانت مى‌کند، تصریح هم مى‌نماید که مى‌خواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّه‌اى در این‌جا ذلیلانه و زبونانه مى‌گویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه‌ى بى‌غیرتى است؛ این سیاستمدارى نیست. سعى مى‌کنند رنگ و لعابى از فهم سیاسى به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسى است.
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا1381/03/01

ما براى رفاه و ساختن ملت و کشورمان، احتیاجى به دولتى مثل امریکا نداریم. ما امکانات بالفعل و بالقوّه‌ى بسیار خوبى در اختیارمان است و مى‌توانیم بدون اتکاى به دشمنانمان، راه سعادت و رفاه ملت ایران را بپیماییم. البته ما در ارتباطات جهانى باز برخورد مى‌کنیم. ما با کسانى که نسبت به ملت ایران، این‌طور خصومت وقیحانه و آشکار نکردند، همکارى مى‌کنیم. این را همیشه اعلام کرده‌ایم. در گذشته همین‌طور بوده، امروز هم همین گونه است. اما اگر کسانى در دنیا خیال کنند که مسؤولان کشورمان براى سازندگى کشور، دست - آن هم دست ذلت - به سوى امریکا دراز خواهند کرد، بدانند که سخت در اشتباهند. چنین چیزى پیش نیامده و ابداً پیش نخواهد آمد.
بیانات در دیدار جمع کثیرى از خانواده‌هاى معظّم شهدا و ایثارگران1368/05/23

در جنگ احزاب، از همه طرف حمله کردند. در جنگ بدر یک گروه بودند، در جنگ احد یک گروه بودند، در جنگهاى دیگر قبائلِ کوچک بودند؛ اما در جنگ احزاب، همهى قبائل مشرک مکه و غیر مکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروى رزمنده فراهم کردند؛ یهودىهایی هم که همسایهى پیغمبر بودند و امانیافتهى پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکارى کردند. اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنى آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستى مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابى که دلها را خیلى ترساند. اوائل همین سوره میفرماید: «و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا»؛ مردم را میترساندند. الان هم همین جور است. الان هم یک عدهاى مردم را میترسانند: آقا بترسید. مقابلهى با آمریکا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مىآورند! آن جنگ نظامىشان، این تحریمشان، این فعالیتهاى تبلیغى و سیاسىشان. در آخر این سوره باز میفرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینة لنغرینّک بهم». مرجفون همینهایند. در یک چنین شرائطى، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمیکنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان مىآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»؛ ایمانشان بیشتر شد.
...
یک جا هم فرموده: «و لن ترضى عنک الیهود و لا النّصارى حتّى تتّبع ملّتهم»؛ تا وقتى کمند آنها را به گردن نیندازید، دنبالهرو آنها نشوید، همین آش است و همین کاسه. خودت را قوى کن که کمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یک تکان بدهى، کمندش پاره شود. خودت را قوى کن.
بیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالى 1391/07/19

مسئله‌ى ما با آمریکا این نیست که حالا بر سر دو تا موضوع جهانى یا بین‌المللى یا منطقه‌اى با هم اختلاف نظر داریم، برویم بنشینیم با مذاکره حل کنیم. مسئله مثل مسئله‌ى مرگ و زندگى است؛ مسئله‌ى هست و نیست است.
بیانات در دیدار جمعى از دانش‌آموزان و دانشجویان در آستانه‌ى سالروز سیزده آبان1387/08/08

 

خب، حالا باز هم هی بگبم مذاکره؟؟؟

نظر شما چیه؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

انچه در مجلس گذشت!!!

سلام

خدا اخر و عاقبت همه ما رو با این اتفاقاتی که توی مجلس افتاد ختم بخیر کنه

خدا به بعضی ها کمی عقل بده و به بقیه صبر.

این هم لینک تحلیل جالبی از فتنه اینده و اتفاقات مجلس

توصیه می کنم حتما بخونید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

اطلاعیه

ساکنین محترم مجتمع مسکونی ولایت
با توجه به دور جدید فعالیت برادران غیور و زحمتکش دزد، خواهشمند است پس از ورود یا خروج، در را ببندید.متشکرم
+شبا که ما میخوابیم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

شعری زیبا به مناسبت میلاد پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم

طلوع محمد ( ص )

نویسنده: مهدی سهیلی




زمین و آسمان مکه آن شب نور باران بود
و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید
امید زندگی در جان موجودات می جوشید
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود
شبی مرموز و رؤیائی
به شهر مکه مهد پاک جانان دختر مهتاب می خندید
شبانگه ساحت" ام القری" در خواب می خندید
ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی
دمادم بس ستاره می شکفت و آسمان پولک نشان می داد
صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ
به سوی کهکشان می شد
دل سیاره ها در آسمان حال تپیدن داشت
و دست باغبان آفرینش در چنان حالت
سر " گل آفریدن" داشت
شگفتی خانه " ام القری" در انتظار رویدادی بود
شب جهل و ستمکاری
به امید طلوع بامدادی بود
سراسر دستگاه آفرینش اضطرابی داشت
و نبض کائنات از انتظاری دمبدم می زد
همه سیاره ها در گوش هم آهسته می گفتند
که : امشب نیمه شب خورشید می تابد
ز شرق آفرینش اختر امید می تابد
در آن حال" آمنه" در عالم سرگشتگی می دید
به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد
و هر دم یک ستاره در سرایش می چکد رنگین و نورانی
و زین قدرت نمائی ها نصیب او
شگفتی بود و حیرانی
در آن مرغکی را دید با پرهای یاقوتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

سر قبر نشسته بودم باران می آمد.

سر قبر نشسته بودم باران می آمد.

روی سنگ قبر نوشته بود : شهید مصطفی احمدی روشن

از خواب پریدم.مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.

بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.

زد به خنده و شوخی

گفت : بادمجون بم آفت نداره

ولی یه بار خیلی جدی پاپی اش شدم که :کی شهید می شی مصطفی؟

مکث نکرد،گفت :سی سالگی

باران می بارید شبی که خاکش می کردیم...

پ ن:
وبلاگ خیلی خوبیه، حتما سر بزنین
بعضی چیزا رو که ادم از شهدا و صالحین میشنوه، باورش نمیشه، باورکردنش یعنی باور یک شهید. اگه شهید رو باور نکنیم، خاطراتش رو هم باور نمی کنیم، اگه قبول نداشته باشیم که این عزیزان «شهید» اند یعنی عند ربهم یرزقون نمی تونیم هیچ یک از حرفا و اعمال و خاطراتشون رو باور کنیم.
من باور دارم شهادت را و شهیدان را، پس می نویسم سلام بر شهدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد

عجیب تعطیلم!!!!

سلام
به روز نیستم این روز ها،
عجیب تعطیلم!!!!
درس و مشق، امتحانای دانشگاه و درد سر های کار و هزار و یک مشکل دیگه...
خدا اخر و عاقبتمون رو ختم به خیر کنه.
التماس دعا

پ ن :

این یکی دو تا پست کوتاه رو هم که گذاشتم، پیامک بوده، شما به دل نگیرین

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محمد